سرانجام بولدوزرها زوزه از اگزوزها بریدند
توانا از سکوت
چنان نعرهای کشیدند
که انسانی که روزی بولدوزر شد-
چنان نعرهای کشیدند
که انسانی که روزی بولدوزر شد-
ویرانهها ساخت
مردمِ ویرانهها را پراکند
صبرا و شتیلا را ویرانههای جان کرد
صبرا و شتیلا را ویرانههای جان کرد
در اوجِ غرور و تعصب به کما رفت
سالها از کما به بولدوزرها فرمان داد-
از مرگ پرید دید
بولدوزرها به عبری نعره میکشند:
ژنرال!
ما گرسنهِ دیوارِ اسرائیلیم!
ما گرسنهِ اسرائیلیم!
ما گرسنهِ دیوارِ اسرائیلیم!
ما گرسنهِ اسرائیلیم!
کرمِ صد پاییم!
گربهِ نوروزیم!
پروانهِ شعلهوریم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر