امروز دوزِ سنگینی از حقیقتِ مار
به من تزریق شد به خود
پیچیدم ولی نمردم اندکیغش
کف
لگدبهآسمان
لگدبهآسمان
به هوش آمدم باز به
جویدنِ سرِ زندگی
این زِ مرگمزه
هر بار که میجوم یکی از آن دو سرِ زندگی را
نیش میخورم و زهر
می چکد از هوشام
به هوش میآیم و میجوم و نیش
به هوش میآیم و میجوم و نیش
می خورم و باز
می چکم از هوش
راسوی کالاهاریام که خوراکاش افعی و کبراست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر